شهید مهدی عسگری نژاد امیری

شهید مهدی عسگری نژاد امیری نام پدر : محمدعلی نام مادر: نرجس خاتون تاریخ تولد :1342/03/03 تاریخ شهادت : 1362/12/05 محل شهادت : چیلات - دهلران گلزار: شهدای معتمدی

ادامه مطلب

 

وصیت نامه شهید مهدی عسگری نژاد امیری
1- در این برهه  از زمان، امام خمینی اسلام عینی و تبلور عینی مکتب است و ما باید از او و راهش و خطش که همان اسلام است دفاع کنیم، تا بتوانیم پرچم اسلام را در سراسر جهان بر افراشته کنیم، قدس را آزاد کنیم و اسرائیل را از بین ببریم و ملت های مسلمان را از سایه اجانب نجات دهیم و این امر به جز با اطاعت از امام و اتحاد اسلامی میسر و ممکن نیست.
2– مادرم و پدرم، برادران، خواهران، دوستان و آشنایان! مرا عفو نمایید و ببخشید و حلال کنید که شاید خداوند از من در گذرد.
3– برادران و خواهران! همه تان بر من حقی دارید ... خداوند ان شا الله همیشه شما را در راه اسلام ثابت قدم بدارد .
4- از شهادتم ناراحت نباشید که این آرزوی همیشگی من بوده. اگر این لیاقت را دارم خداوند لحظه لحظه ی عمرم را به عمر امام بیفزاید و جانم را فدای جانش نماید.
5 – برادران و خواهران ! بچه ها را به خوبی تربیت کنید، تا فقط به اسلام فکر کنند و در راه خدا قدم بردارند.
6 – به همه ی خانواده، دوستان و آشنایان توصیه می کنم که از راه اسلام و امام منحرف نشوند و از هر گونه تهمت و ناسزا نهراسند و ثابت قدم باشند.
7 – کسانی که به انقلاب اسلامی و امام اعتقاد ندارند در تشییع جنازه ام شرکت نکنند، که مورد لعنت و نفرین قرار خواهند گرفت، مگر آنکه به خدا و رسول و امام و خطش ایمان قلبی بیاورند.

******
مادر شهید گرامی مهدی عسگری نژاد: شهید علاقه زیادی به امام داشت. روزی در محله بیدآباد دید شعاری علیه امام بر روی دیوار نوشته اند. نعره کشان و با ناراحتی به خانه آمد. اصلاً تاب و تحمل اهانت به امام و ولایت را نداشت. خودش را مکلف به رفتن به جبهه می دانست. ایشان رماتیسم قلبی داشت وقتی به ایشان می گفتم با این حالت به جبهه نرو به من می گفت: من در جبهه سالم تر هستم.
ـ پسرم قبل از انقلاب فعالیت زیادی در زمینه انقلاب داشت. علیه رژیم شاه شعار می نوشت و در تظاهرات شرکت می کرد. روزی به مدرسه شهید رفتم و مدیر مدرسه به من گفت: من اگر همچنین فرزندی داشتم  او را خفه می کردم و من هم در جوابش گفتم: تو لیاقت چنین بچه ای را نداری، چرا که دیدی فرزندم بسیار شجاع است و دیدی که در تظاهرات در داخل خیابان به نماز می ایستد و محصلین پشت سر او نماز می خوانند.
ـ یکی از بچه های گردان پسرم به شوهرم می گفت: حاج آقا ! مهدی بسیار خوب بود و پدرش گفت : مگر شما مهدی را می شناسی . همرزمش گفت بله او فرمانده گردان ما بود و در آن عملیات بعد از این که عملیات تمام شد دیگر آب نداشتیم و گرسنه بودیم و در آن حالت شهید یک تیر به او خورد و به شهادت رسید .
یکی از کارهای مهدی این بود که وقتی از پدرش پول می گرفت به صورت پنهانی می رفت و به دوستان و محرومین کمک می کرد و در این خصوص سعی می کرد از این طریق مبلغ و مشوق آن ها باشد و عموماً افراد هم روستایی بودند و هم محتاج.
پدر شهید: در زمان قبل انقلاب من در منزل خود زیر زمین داشتم و کفش و دمپایی برای فروش  را در زیر زمین می گذاشتم  و مهدی و مرتضی اعلامیه امام را در آن جا چاپ می کردند و در همین زیر زمین لا به لای کفش ها پنهان می کردند و در مواقع لزوم پخش می کردند .

********
توضیح عکس
دو دوست صمیمی و همیشه با هم بودند در شب عملیات والفجر6 این دو شهید
با یک ظرف آب که یکی آب را میریخت ودیگری غسل می کرد.
دو نفر آن شب غسل شهادت کردند و هر دو دراین عملیات به شهادت رسیدند .
هردو شهید در یک روز به فیض شهادت نائل شدند و در ان عملیات  هر دو مفقود الاثرشده اند
که پیکر پاک و مطهرشهید مهدی عسگری نژاد در بهمن سال 1372بعد از تفحص و شناسایی
در گلزار شهدای معتمدی خاکسپاری و پیکر پاک و مطهر شهید حمید علامه زاده نیز بعد از دوسال از تدفین دوست شهیدش در سال 1374 تفحص و شناسایی و برحسب اتفاق در کنار هم مزار نورانی شان قرار گرفت.

 

 

ویدئوها

صداها

کاربران آنلاین192
بازدیدکنندگان امروز 978
بازدیدکنندگان دیروز 415
کل بازدید ها 890881